شمس الحق تبریز چو بگشاد پر عشق

ساخت وبلاگ
شمس الحق تبریز چو بگشاد پر عشق جبریل امین را ز پی خویش دوان کرد 644 تا نقش تو در سینه ما خانه نشین شد هر جا که نشینیم چو فردوس برین شد آن فکر و خیالات چو یاجوج و چو ماجوج هر یک چو رخ حوری و چون لعبت چین شد آن نقش که مرد و زن از او نوحه کنانند گر باس قرین بود کنون نعم قرین شد بالا همه باغ آمد و پستی همگی گنج آخر تو چه چیزی که جهان از تو چنین شد زان روز که دیدیمش ما روزفزونیم خاری که ورا جست گلستان یقین شد هر غوره ز خورشید شد انگور و شکر بست وان سنگ سیه نیز از او لعل ثمین شد بسیار زمین ها که به تفصیل فلک شد بسیار یسار از کف اقبال یمین شد گر ظلمت دل بود کنون روزن دل شد ور رهزن دین بود کنون قدوه دین شد گر چاه بلا بود که بد محبس یوسف از بهر برون آمدنش حبل متین شد هر جزو چو جندالله محکوم خداییست بر بنده امان آمد و بر گبر کمین شد خاموش که گفتار تو ماننده نیلست بر قبط چو خون آمد و بر سبط معین شد خاموش که گفتار تو انجیر رسیدست اما نه همه مرغ هوا درخور تین شد 645 بار دگر آن آب به دولاب درآمد وان چرخه گردنده در اشتاب درآمد بار دگر آن جان پر از آتش و از آب در لرزه چو خورشید و چو سیماب درآمد بار دگر آن صورت پنهانی عالم از روزن جان دوش چو مهتاب درآمد خورشید که می درد از او مشرق و مغرب از لطف بود گر به سطرلاب درآمد بار دگر آن صبح بخندید و بتابید تا خفته صدساله هم از خواب درآمد بار دگر آن قاضی حاجات ندا کرد خیزید که آن فاتح ابواب درآمد بار دگر از قبله روان گشت رسالت در گوش محمد چو به محراب درآمد چون رفت محمد به در خیبر ناسوت نقبی بزد از نصرت و نقاب درآمد از بیم ملک جمله فلک رخنه و در شد وز بیم مسبب همه اسباب درآمد آری لقبش بود سعادت بک عالم زان پیش که اشخاص به القاب درآمد بگشاد محمد در خمخانه غیبی بسیار کسادی به می ناب درآمد از بهر دل تشنه و تسکین چنین خون آن جام می لعل چو عناب درآمد خاموش کن امروز که این روز سخن نیست زحمت مده آن ساقی اصحاب درآمد 646 بار دگر آن مست به بازار درآمد وان سرده مخمور به خمار درآمد سرهای درختان همه پربار چرا شد کان بلبل خوش لحن به تکرار درآمد یک حمله دیگر همه در رقص درآییم مستانه و یارانه که آن یار درآمد یک حمله دیگر همه دامن بگشاییم کز بهر نثار آن شه دربار درآمد یک حمله دیگر به شکرخانه درآییم کز مصر چنین قند به خروار درآمد یک حمله دیگر بنه خواب بسوزیم زیرا که چنین دولت بیدار درآمد یک حمله دیگر به شب این پاس بداریم کان لولی شب دزد به اقرار درآمد یک حمله دیگر برسان باده که مستی در عربده ویران شده دستار درآمد یک حمله دیگر به سلیمان بگراییم کان هدهد پرخون شده منقار درآمد این شربت جان پرور جان بخش چه ساقیست از دست مسیحی که به بیمار درآمد اکنون بزند گردن غم های جهان را کاقبال تو چون حیدر کرار درآمد
خاطرات عشق...
ما را در سایت خاطرات عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hasan aerobicsha10405 بازدید : 233 تاريخ : يکشنبه 5 خرداد 1392 ساعت: 19:38